قدم

بر ساحل قدم گذاشتی
دریا تا ابد با امواجش به جای پایت بوسه میزند
پا به جنگل گذاشتی
به یمن قدم هایت جنگل تا ابد سبز خواهد ماند
به کنار رود رفتی
رودها به پاس قدومت تا ابد جاری است
به کوه سر زدی
کوه ها به احترامت تا ابد به پا ایستاده اند
پا در بیابان گذاشتی
بیابان در آتش دیدار تو خشک شد
پا در دلم گذاشتی
دیوانه شد ، مست شد ، مجنون شد
و هنوز قلبم در تحیر است
که کدامیک باشد ؟
دریا ، جنگل ، رود ، کوه و یا بیابان
قلبم را دریا خواهم کرد تا جای پایت را بوسه زند
و جنگل خواهم کرد تا سبز بماند
و رود و کوه و بیابان ...
و آیا آنان حق قدم هایت را ادا کرده اند ؟
پس ، این دل چگونه قدردان تو و قدمت باشد ؟
و آیا این قلب زمینی تاب داشتن یک آسمانی را دارد ؟
قلبم به یادت و به نامت می تپد
و با هر تپشش نام تو را می آرد
و هنوز حیرانم که خداوند تو را پاداش کدامین کارم قرار داد
و به درگاه او که تو را به من داده
دعا میکنم و عاجزانه میخواهم
به من و به قلبم توان و لیاقت داشتن تو را بدهد
آمین...