نمیدونم ؟

وقتی خدا تن آفرید از روح خود دل آفرید
ولی به جای قلب تو یه تیکه سنگ آفرید
نمیدونم که چرا با هر نفس به یادتم
نمیدونم که چرا نمیری تو ز خاطرم
نمیدونم که چرا تو شدی تمام من
با این همه ظلمای تو من هنوزم عاشقم
نمیدونم که چرا با کار من کار نداری
چی میشه یک بارم که شده سر روی شونم بذاری
نمیدونم که چرا عشق منو نمیبینی
با این غرور سرکشت آدمو تنها میذاری
نمیدونم که چرا اشک منو نمیبینی
با خنده های شیرینت سرت رو بر میگردونی
نمیدونم که چرا تو زیر قولت میزنی
آخه چی میشه نازنین یه بار بهش عمل کنی